نويسندگان



آثار تاريخي يك عاشق



دوستان عاشق تنها



دوستان عاشق



وضعیت من در یاهو



آمار وب



طراح قالب:



موزیک و سایر امکانات





سفر حاج سعید به ملکوت

 ۴ / ۱۰/ ۹۰روزی بسیار بد برای من یعنی مسعود یزدانی برادر دل سوخته ی حاج سعید یزدانی وخانواده ام بود.در این روز من و سعید برای کمک کردن به دایی مان برای حمل مقداری اساس به آپارتمان آن ها که دو سه خیابان بالای خیابان خودمان است رفتیم٬ همه ی یک دست مبل را بالا بردیم٬مبل آخری که مانده بود مبل سه نفری بزرگ بود ٬ سعید و یکی از همسایگان دایی ام مبل بزرگ را بردند بالا٬در طبقه ی پنج سعید احساس خستگی می کند٬من هم همان موقع داشتم شیشه های بغل مبل ها را بالا می بردم٬ خلاصه سعید دکمه ی آسانسور را می زند از شانس بد در آسانسور لعنتی خراب بوده و در نبود کابین آسانسور در باز می شده ٬آسانسور طبقه ی بالا بوده و سعید یک طبقه پایین تر آسانسور بوده سعید از ماجرای خرابی آسانسور خبر نداشته٬در را باز می کند و با اطمینان یک پایش را داخل آسانسور می کند و به طبقه ی پارکینگ آسانسور سقوط می کند و یک صدای بلند و وحشتناک می دهد پدرم آن زمان همین طوری آمده بود سری بهمان بزند و صدا را شنیده بود و نگران شده بود وقتی خدا حافظی کردم که بروم خانه دنبال سعید می گشتم زنگ زدیم خانه به مادرم گفتیم سعید آنجاست گفت که نه در همین زمان پدرم تند تند از پله ها می آمد بالا و گفت صدای چی بود ما گفتیم ٬ صدایی نشنیدیم پدرم گفت پس سعید گفتیم نمی دانیم زنگ زدیم خانه هم آنجا نبود پدرم گفت که سعید افتاد پایین سریع به آتشنشانی و اورژانس زنگ زدیم و آنها هم سریع خود را رساندند و سعید درس خوان را که اتفاقا فردای آن روز هم اولین امتحان ترم اول دانشگاهش در رشته ی فناوری اطلاعات بود در آوردند من برای یک لحظه که سعید را دیدم هیچ آثار خون زخمی شدنی ندیدم ٬ سعید را به بیمارستان گنجویان بردند و من هم سریع دفتر چه ی سعید را از خانه برداشتم و با موتور به دنبال آن ها رفتم وقتی به بیمارستان رسیدم همه گریه کنان از اتاق احیاء در آمدند و انا لله و انا الیه راجعون من اصلا باورم نمی شه که سعید از پیش ما رفته و همه ی عزیزانش را ماتم نشین کرده ولی بعد با خودم می گویم ٬سعید که در طول عمرش آزارش به کسی نرسید و همیشه نماز و روزه هایش را کامل می خواند و می گرفت پس جایش انشاءالله در بهشت است و الان دیگر از همه چیز خیالش راحت است.برای شادی روح این جوان ناکام حاج سعید یزدانی بخوانید الفاتحه مع صلوات.

گفتم پسرم رسم بزرگی نه چنین بود

گفتا چه توان کرد که تقدیر در این بود

گفتم که نه وقت سفرت بود چنین زود

گفتا که مگو مصلحت حق در این بود

           سعید جان همیشه در قلب و کنار منی

آنچنان گوهری دادم ز دست که چون خود کس نداند چه بود

از غم هجران او لحظه ای دل آرام نیست

گر به تقدیر الهی تن دهی چاره ای جز صبر نیست

زندگی آب روان است روان می گذرد

آنچه تقدیر من و توست همان می گذرد    

چلسی همیشه قهرمان است


[+] نوشته شده توسط مسعود برادر دل سوخته ی سعید در 1:15 | |







عکس هایی از سعید


[+] نوشته شده توسط مسعود برادر دل سوخته ی سعید در 15:15 | |







نوشته هایی توسط بستگان مرحوم

روحش شاد و يادش گرامي.. توسط محمد يزداني پسر عموي سعيد

 

هر از گاه در گذر زمان در گذر بي صداي ثانيه هاي دنياي فاني جرس کاروان از رحيل مسافري خبر ميدهد که در سکوني اغازي بي پايان را مي سرايد.سعيد جان انگار ملائک تو را از ميان بوسه هايي که براي خدا فرستادم دزديدند.چگونه توانستي ان همه خاطره را در يک لحظه تمام کني!همه را ميبينم جز تو که خاطره اي شدي ماندگار براي قلب هايي که منتظرت هستند.گناه اسمان را که تو را به اغوش کشيد هرگز نخواهم بخشيد.تو ميان بودنت و يادت/يادت را برايمان گذاشتي و بودنت را افسانه ساختي.هرگز فراموشت نميکنم.تسليت واژه کوچکيست در برابر غم بزرگتان.از خداوند صبري عظيم براي عمو و زنعمو وپسر عموي گلم خواهانم اميدوارم غم اخرتون باشه توسط مژگان يزداني دختر عموي سعيد

مسعود جان مارودرغم خودتون شريک بدونين ماهم سعيد رو مثل برادر خودمون دوست داشتيم و اصلا باورمون نمي شه ولي در اين مورد هيچي نمي تونيم بگيم جز اينکه صبر ...

امام علي:
در برابر دنيايي که گرفتاريهاي آن مانند خوابهاي پريشان شب ميگذرد شکيبا باش .

خدايا روي کن مارا ... صبر بر آنچه مارابدان مي آزمايي توسط محبوبه يزداني دختر عموي سعيد

مسعود عزیزم سلام
من هروقت میبینمت گریه ام میگیره خیلی ناراحتم همه ناراحتند خیلی خیلی سنگینه برای ماها که دورتریم چه برسه به تو و مامان و بابات! خدا ایشالله کمک کنه بتونید تحمل کنید.
هیچ یادم نمیره اونشبی که تازه از اهواز رسیدم به محل حادثه و قتی فهمیدم خیلی دعا دعا کردم و به خودم امیدواری دادم که هیچ اتفاقی نمیفته ولی وقتی رسیدم بیمارستان...............
هیچوقت قیافه بابات رو رو تخت بیمارستان فراموش نمی کنم حادثه خیلی خیلی خیلی سنگین و وحشتناک و باور نکردنی بود من پریشب در خونتون بودم پرسشنامه ها رو به سعید دادم حالا چی شده بود داشتم میمردم ولی با وجود همه اینا سعی کردم خودم رو کنترل کنم و مامانتو و بقیه رو روانه خونه کنم ولی اصلا نمیخواستم بپذیرم باور کن تا موقع تشییع میگفتم شاید برگرده و کاملا با مامانت که میگفت شاید دوباره قلبش بزنه موافق بودم اخه نمیدونستم چطور افتاده
مسعود جان عزیزم بدون همه ما در غمتون شریکیم من خیلی دوتاتون رو دوست داشتم و دارم اما حالا وظیفه ما چیه؟
پسر قشنگم سعی کن جای سعید و مسعود رو با هم برای مامان و بابات پر کنی و نقش هردو رو انجام بدی نذار رفتار و اعمال خوب سعید فراموش بشه بهترین کاری که میتونی در حق سعید انجام بدی همینه بذار همیشه زنده بمونه هوای مامان و باباتو خیلی داشته باش
عزیزم تو خیلی کم سن و سالی ولی مطمئن هستم که میتونی و از پسش برمیای امیدوارم خدا تورو برا خانوادت و خانوادت رو برای تو نگهداره و هیچوقت بهتون غم نده مجبور و محکوم به تحمل هستیم این را باید بپذیریم سعی جایگاه والایی تو بهشت داره نگرانش نباش امیدوارم خدا بهتون صبر بده توسط مریم مظاهری دختر عمه ی سعید

این اخرین روزها از سال90 اولین سال غم آلود نبودن توست.

من فرو رفته ام در شیرینی ظریف زمستانی تلخ، و سرد، و سخت؛ که بی تو سایه افکنده روی روز به روز فصل هام... اینجا هنوز زمستونه. و من غمگینم،و هوای گریه دارم دراین همه نبودن های مداومت.

همه ی روزگارم بی تو اندوه می گذره.

روزها، قطره قطره غم و ثانیه ها صف به صف شب چراغ های خاموش اند...

من مبهوت این همه دلتنگی ام که نمی پاشه ازهم دنیا رو ...

که جا می شه توی دلی که نیست، که تنگ شده برات، که هوایی شده در هجوم وسیع این همه نبودنت...

اینجا هنوز زمستونه. و بهارِ این همه عظمت برف و یخ و سرما تنها اشاره ی لبخند توست...

نوروز با نبودنت. یک عید تاریک. یک شادمانه ی حزن انگیز ... تحملش آسون نیس.
نمی گم. نمی نویسم. چه باید بنویسم . از کجا باید بگم . مگه هرچه از این دل شکسته فریاد می زنم که کم دارمت به کجای دنیا می رسه ؟

فرض کنیم همه جا حال و هوای بهاره ، فرض کنیم همه کوچیک و بزرگ منتظر سال جدیدند، و فرض هم کنیم که اومدن بهار شادی می آوره ...

فرض کنیم همه دور هم جمع بشن، آتش هم روشن کنن،
چه فرقی به حال من می کند ؟ جز اینکه فقط هر بار در جمع همه شون من می شکنم و می شکنم و می شکنم مگه چیز دیگه ای هم هست ؟

عید بی تو رو نمی خوام. نوروز تار رو نمی خوام ...

کنار هفت سین کم داریمت.واااقعا کم داریمت سعید جون توسط مژگان یزدانی دختر عمو ی سعید

دوستتون دارم توسط امیر رضا یزدانی پسر عموی سعید

قلمی خواهم ساخت ازنی باغ بهشت جوهرازشیشه ذات کاغذازصفحه دل نورازشمع حیات تابنویسم همه جانام زیبای تورا سعیدعزیزم دوستت داشته ام دارم وخواهم داشت مسعود جان برای توو مامان وبابات غروب غمهاوطلوع شادیها راارزو میکنم توسط امیر رضا یزدانی پسر عموی سعید

بازم مثل همیشه چلسی برنده میشه خیلی خوشحالم توسط امیر رضا یزدانی پسر عموی سعید

در دلی هر چند دوری از نظر
خوشتر از روزی که باز آیی ز ذر
با تو ما را خوشترین دیدار باد
هر کجا هستی خدایت یار باد
مسعود جان:
این روزها که محرمه غم نبودن سعید خیلی بیشتر احساس میشه برا ما که دوریم اینقد سخته دیگه چه برسه به مامان وبابات بس سعی کن بتونی جای خالی سعید بر کنی میدونم مسیولیت سختیه ولی مطمینم که تو از عهدش بر میای .....

اندازه دوری ات دلم غم دارد/آسوده نمی تبد تو را کم دارد/بنهان شده ای تو از نگاهم اما/مهرت به دلم ریشه محکم دارد/
سعید جان هرگز فراموشت نخواهیم کرد نه چهره معصومت را و نه ان همه مهربانی که همه را با خود به دوردستها بردی.....

کاش زندگی هم دنده عقب داشت.....این تنها وازه ایست که وقتی اسم سعید می آید در ذهنم تداعی میشود. سعید جان فراموش کردنت اسان است کافیست دراز بکشم.چشمهایم را ببندم و نفس نکشم دوستت دارم و هیچگاه از خاطرم نمیروی توسط مهناز یزدانی دختر عموی سعید

می دانم امروز بارها و بارها فرشته ها تولدت رو تبریک گفته اند. می دانم واژه های تبریک آنها زیبا تر بوده. اما با عشقی را که من به همراه تبریکم روانه ی قلب زیبایت میکنم قابل قیاس نیست. روز میلاد تو روز شکفتن غنچه های مهربانیست.با تمام وجود میگویم میلادت مبارک سعید جان توسط خانواده ی سعید

جای هیچ کس را هیچ کس نمیتواند پر کند تبریک دست خالی مرا با سخاوت بی حدت بپذیر سعید جان

1- خداوند روح اين مرحوم را غريق رحمت بي دريغش گرداند و انشاالله بر سر سفره ي با بركت مولا علي (ع) و همچنين سيد و سالار شهيدان حسين بن علي (ع) و علمدار با وفايش مهمان و بهره جو قرار گيرد.انشاالله

2-خداوند روح اين مرحوم را غريق رحمت بي دريغش گرداند و انشاالله بر سر سفره ي با بركت مولا علي (ع) و همچنين سيد و سالار شهيدان حسين بن علي (ع) و علمدار با وفايش مهمان و بهره جو قرار گيرد.انشاالله توسط بهنام قلی پور


با اینکه یک سال واندی است از وفات آن مرحوم میگذردولی من هنوزحس میکنم سعیددرکنارم هست وباور ندارم که او ازپیشم رفته خدایش بیامرزد توسط امید چمگرا دوست سعید

امشب خیلی دلم گرفته دوست دارم بال دربیارم برم گلموپیداکنم ازصمیم قلب تولدشوتبریک بگم بهش بگم برام خیلی عزیزی بهش بگم زندگی بی توسخته همه چی دوردسته بهش بگم.........میلاداسمانیت را به تمام فرشته های اسمانی تبریک میگم تانفس میکشم به یادتم فراموشمون نکن توسط یک دوست خوب

 


[+] نوشته شده توسط مسعود برادر دل سوخته ی سعید در 1:15 | |



صفحه قبل 1 صفحه بعد